جشن پتو یا تأدیب ستون!

مجید مطیعیان بدنبال لو رفتن توسط ستون پنجم داخل آسایشگاه، مورد اذیت و آزار عراقی ها قرار گرفت و پس از پذیرایی مفصلی که از او بعمل آوردند، به آسایشگاه تحویل دادند، که کبودی ناشی از شکنجه ها در آو نمایان بود. این صحنه برای بچه ها سنگین بود و باور این که آسایشگاه 19 ستون دارد مشکل بود. چند روزی بود که محمد م. رابه آسایشگاه ما آورده بودند. او از بسیجی های نوجوان و کم ظرفیت بود که فشارهای وارده را تحمل نکرده و به دام عراقی ها افتاده بود. تلاش های بسیاری برای بازگرداندن او صورت گرفته بود اما راه بجایی نبرد. شهرت خوبی نداشت و همه از ستون بودن او گلایه داشتند و هر جا می رفت دردسر درست می کرد و عده ای را لو می داد.
بچه ها اطراف آقا مجید جمع شدند و به تیمار او پرداختند و هر لحظه به خشم آنها افزوده می شد و گویا در تصمیمی نانوشته قصد تأدیب ستون را داشتند. دور آقا مجید حلقه تصمیم گیری شکل گرفت و همه مصمم شدند که امشب قبل از خوابیدن به حساب ستون برسیم و مقداری از خجالتش در بیاییم.
جای هر نفر در آسایشگاه بعرض شانه ها بود به همین خاطر شب موقع خواب برای اینکه برخی راحتر بخوابند، در وسط آسایشگاه فرش می کردند و می خوابیدند. گروه ضربت در اطراف ستون طوری موضع گرفتند که بمحض شروع عملیات در یک زمان کوتاه مراسم پتو را اجرا کنند و کسی لو نرود و همچنین قرار بر این شد که اگر ضربه ای قرار است وارد شود به صورتش وارد نشود تا در صبحگاهی مسئله ساز نشود. در این بین جانباز دو پا قطع از تبریز حسین آقای خرده فروش آتش تندی داشت و هر لحظه ممکن بود به ستون هجوم ببره و نقشه را به هم بزند. او نیز در آرایش قرار گرفت.
ادامه دارد...
نظرات شما عزیزان: